هر آنچه که در مورد کانادا باید بدانید
کانادا کشوری با مساحت 9 میلیون و 985 هزار کیلومتر مربع است که بخش اعظمی از شمال آمریکای شمالی را در بر گرفته است. این کشور علیرغم قدمت تاریخی طولانی، بسیار جوان محسوب میشود و به تازگی 151 سالگی خود را جشن گرفته است.
این کشورِ جوان پیش از به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک کشور، سرزمین مردم بومی خود بوده است. به مردم بومی کانادا اسکیمو، ایندی، سرخپوست و... گفته میشد که امروزه این کلمات به علت بار نژادپرستانه و منفی خود کنار گذاشته شدهاند و به طور کلی به مردم بومی کانادا "اینویت" اطلاق میشود که به معنی مردم و اشخاص است. اینویتهای کانادا که پیش از ورود مهاجرین به این کشور در آن مقیم بودهاند به سرزمینشان CANATA میگفتند که به معنای سکونتگاه و دهکده بوده است. نام امروزی کانادا از کاناتا گرفته شده که امروز سرزمین 37 میلیون و 57 هزار نفر از نژادهای مختلف است.
ناگفته نماند که پایتخت سیاسی کشور کانادا اتاوا است و مردم در این کشور به دو زبان انگلیسی و فرانسوی صحبت میکنند و هر دو زبانهای رسمی کانادا هستند. کانادا به صورت فدرالی اداره میشود، اما به شکلی نمادین تحت سلطنت ملکهی انگلستان است. به این معنی که هر قانونی در این کشور بعد از تصویب شدن و پیش از اجرا شدن، باید ابتدا به امضای ملکهی انگلستان برسد.
ژاک کارتیه دریانورد فرانسوی بود که در سال 1534 بخش فرانسوینشینِ امروز کانادا (کِبک) را کشف کرد. گفته میشود او درمورد بخشی از کبک که به نام کاناتا شناخته میشد، دچار اشتباه شد و تصور کرد که کاناتا نام سراسر این سرزمین است. کارتیه ابتدا تصمیم داشت نام "فرانسوای اول" را بر روی سرزمینی که تازه کشف کرده بود، بگذارد. اما بعد تصمیم گرفت از کلمهی سرخپوستی کاناتا استفاده کند که به معنی سرزمین، دهکده و شهر بود. 37 سال قبل از رسیدن پای کارتیه به کانادا، جیوانی کبوتو یا جان کبوت؛ دریانورد و مکتشف ایتالیایی، بخش شرقی کانادا (بخش سواحل شرقی یا East Coast امروزی) را کشف کرده بود. ناگفته نماند که هرازگاهی اسناد و شواهدی مثل کشف شدن ابزارهای مربوط به وایکینگها و از این قبیل یافتهها در بخشهایی از کانادا، به داستان رازآلود حضور وایکینگها در کانادا، پیش از این که پای جیوانی کبوتو به بخش شرقی کانادا برسد، دامن زده میزند.
برگ افرا در زندگی کاناداییها نقش زیادی دارد. اصولا هر کجا که نقش برگ پاییزی افرا را میبینیم، فورا به یاد کانادا میافتیم. برگ افرای نارنجی نماد این کشور است و مردم کانادا با افتخار از آن بر روی کلاه و لباس خود استفاده میکنند. اما برگ افرا نماد چه چیزی است و چرا نماد کانادا شده است؟
درخت افرا در کانادا به وفور دیده میشود و ده نوع از سیزده نوع افرایی که در سراسر جهان یافت میشود، درخت بومی کانادا است. ساکنین اولیهی کانادا از این درخت در موارد بسیاری بهره میبردند. مثلا شربتی که از برگ درخت افرا تهیه میکردند، خاصیت دارویی داشته، از برگ افرا در غذاها و از صمغ درخت افرا استفاده میشده و...
کانادا علاوه بر مردم بومی خود، مهاجران انگلیسی و فرانسوی هم داشته و به همین دلیل باید یک نماد که همهی ملیتها را زیر یک پرچم گرد بیاورد، طراحی میشد. ایدهی طراحی و انتخاب نماد برای کانادا از قرن 19 میلادی شروع شد و در سال 2005 بالاخره برگ پاییزی درخت افرا مورد تایید قرار گرفت و مردم کانادا که از مناطق مختلف جهان به این سرزمین آمده بودند، همگی قلبا این نماد را پذیرفتند.
کانادا از نظر تقسیمبندی جغرافیایی شامل سه ناحیه است که به شکل مستقل از یکدیگر اما زیر نظر دولت مرکزی اداره میشوند. هر ناحیه یک پایتخت برای خود دارد. اما اوتاوا پایتخت سیاسی کانادا محسوب میشود که ادارات، فرمانداری، مراکز مالی و اقتصادی و... در آن قرار دارد. این سه ناحیه به پنج منطقه تقسیمبندی میشوند که شامل منطقهی آتلانتیک، منطقهی مرکزی، منطقهی فلات، منطقهی شمالی و سواحل غربی است.
منطقهی آتلانتیک به خاطر معادن و استخراج از آنها، کشاورزی، ماهیگیری و توریسم شهرت دارد. شهرهای جزیرهی پرنس ادوارد، نواسکاشیا و لابرادور و... مربوط به این ناحیه هستند.
منطقهی فلات یا prairies این مناطق به خاطر حاصلخیز بودن زمینها و طبیعت زیبای خود بیشتر در جهت کشاورزی و صنعت توریسم مشهور هستند.
منطقهی مرکزی که شامل دو استان پرجمعیت و مهم کانادا است. اونتاریو و کبک که حدودا 75 درصد جمعیت و محصولات تولیدی مربوط به همین دو استان هستند.
منطقهی سواحل غربی یا West coast که شامل شهر بریتیش کلمبیا است.
وقتی از کانادا صحبت میشود، از اولین چیزهایی که به ذهن افراد میرسد آبوهوای سرد، برفهای سنگین و لباسهای ضخیم زمستانی و ... است. اما حقیقت این است که آبوهوای کانادا به اندازهی وسعت جغرافیاییاش تنوع دارد. مردم کانادا در طول سال معمولا شاهد چهار فصل متفاوت هستند. طبیعتا هرچه به سمت شهرهای جنوبی کانادا حرکت کنیم، از شدت سرما و برف کم میشود و به آبوهوای متعادلتری نزدیک میشویم و هرچه به سمت مدارهای شمالی زمین حرکت کنیم، کانادا چهرهی یخزده، اقلیم قطبی و برفهای سنگین خود را بیشتر نشان ما خواهد داد.
دمای هوای کانادا در یک روز تابستانی میتواند تا 35 درجهی سانتیگراد یا حتی گرمتر از آن بالا برود. البته کاهش دما تا منفی 25 درجهی سانتیگراد در زمستان هم اتفاق عجیب و دور از ذهنی نخواهد بود. فصل تابستان در بخشهایی از کانادا گرم و خشک، در بخشهای مرکزی کانادا مرطوب و در نزدیکی سواحل معتدل و خنک است. اما کانادا در فصلهای پاییز و بهار جلوهی متعادل و منعطفتری را از خود به نمایش میگذارد. بهارهای کانادا اغلب خوشایند و خنک هستند. گرچه کانادا در پاییز خشک میشود و رو به سردی میرود، اما به دیدن چهرهی دلانگیز پاییزی، برگهای قرمز و نارنجی درختان، وزش باد و بارش باران آن میارزد. زمستانهای کانادا ماههای سرد این کشور هستند. البته آلبرتای جنوبی در همین ماههای سرد، باد گرم شینوک (Chinook) را تجربه میکند. شینوک از سمت کوههای راکی میوزد و برفها را آب میکند. به همین خاطر زمستان در شهرهایی که در سواحل غربی کانادا هستند؛ مثل ونکوور و ویکتوریا، معتدل و مرطوب است.
صحبت کردن از کانادا بدون اشاره به طبیعت زیبا و دستنخوردگی این زیباییها بیمعنی است. انگار که کانادا و طبیعت آن به هم دیگر گره خوردهاند. حدود نود درصد از مناطق کانادا مناطق مسکونی نیستند، و این معنی را به دنبال دارد که دولت و مردم به دنبال تخریب کردن زیبایی طبیعی این کشور نیستند. در ادامه علاوه بر مناطق معروف و طبیعی، منطقههای جذاب و زیبای طبیعی کانادا را هم معرفی میکنیم که شاید کمتر درمورد آنها شنیده باشید.
دریاچهی مورین در نزدیکی دهکدهی لیکلویی در ایالت آلبرتا واقع شده است. این دریاچه که داخل یک پارک ملی به نام بَنف قرار گرفته، 50 هکتار مساحت و 14 متر یا 46 فیت (پا) عمق دارد.
آب این دریاچه به رنگ آبی فیروزهای است و منظرهی اعجابآوری دارد که باعث میشود هر بیننده با دیدن آن نفسش را در سینه حبس کند. این رنگ آبی فیروزهای شگفتانگیز به خاطر شکسته شدن نور و بازتاب از تکه سنگهای کوهستانی است. با گرم شدن هوا در فصل تابستان، به دلیل ذوب شدن برفها رنگ آب دریاچه مدام شفافتر میشود. دریاچهی زیبای مورین از هر سمت به جاذبهای طبیعی و زیبا منتهی میشود.
این پدیدهی طبیعی حیرتانگیز در میان درهی تِن پیکس (Ten Peaks) واقع شده و از هر سو در محاصرهی کوهستان، آبشار و مسیرهای کوهستانی قرار گرفته است. منظرهی بهشتیِ این دریاچه افراد را وادار میکند تا ساعتها در کرانه بنشینند و از خیره شدن به مناظر اطراف خود غرق در لذت شوند.
در اطراف این دریاچه مسیرهایی برای کوهنوردی و پیادهروی وجود دارد. البته در فصول سرد که خرسهای گریزلی در کوهستانهای اطراف دریاچه پویاتر میشوند، تردد در این مسیرها محدودیت پیدا میکنند. به علاوه رفت و آمد به خود دریاچه معمولا از ماه نوامبر تا اواخر آوریل به علت خطر ریزش بهمن مجاز نیست.
جالب است بدانید که به دریاچهی مورین و مناظر اطراف آن، مناظر بیست دلاری هم گفته میشود. به این علت که پیشتر عکسهایی از منظرهی مورین بر روی اسکناس 20 دلاری کانادا چاپ شده بود.
آبشار نیاگارا دقیقا از همان جاذبههای طبیعی است که کانادا را با آن به یاد میآورند. رود نیاگارا در استان اونتاریو واقع شده است. آبشاری که در انتهای رود نیاگارا واقع شده و به آبشار نیاگارا شناخته میشود، درواقع گروهی متشکل از سه آبشار است که در مرز کانادا و آمریکا و در جنوبیترین بخش نیاگارا گُرج قرار گرفته است. این آبشار دو شهر نیویورک آمریکا و انتاریوی کانادا را به یکدیگر مرتبط میکند.
آبشار هورسشو Horse shoe fall (نعل اسبی) که به آن آبشار کانادایی هم گفته میشود، بزرگترین آبشار این گروه سه تایی است. این آبشار به شکل یک منحنی است و بین اونتاریو و نیویورک قرار گرفته است. به خاطر همین ظاهر منحنی به آن آبشار نعلاسبی گفته میشود. آبشار هورسشو متعلق به کانادا است.
بخشی از آب رود نیاگارا پیش از این که به سمت این آبشارها برود، به نیروگاههای برق میرود. وسعت و حجم آبشار هورسشو انقدر زیاد است که حدود نود درصد از آبی که به آبشارهای نیاگارا میرسد، از آبشار کانادایی یا نعلاسبی سرازیر میشود و فقط ده درصد از آب از دو آبشار آمریکایی و برایدال وِیل (Bridal veil) سرازیر میشود. آب این دو آبشار کوچک به سمت آمریکا میرود. آبشار برایدال وِیل با دو جزیرهی لونا (Luna) و گوت (Goat) از آبشار کانادایی جدا میشود که هر دوی این جزایر متعلق به آمریکا هستند.
جزیرهی بافین بزرگترین جزیرهی کانادا و پنجمین جزیرهی بزرگ دنیا محسوب میشود. اما این تنها دلیل شگفتی این منطقه نیست. بافین، قلمرو و محل زندگی اینویتها (ساکنین اولیه و بومیان کانادا) و همچنین خانههای یخی و قطبی است. این جزیره به نام مورخی که این منطقه را کشف و به دیگران معرفی کرد، "ویلیام بافین" نام گذاری شد. نام دیگر این جزیره Nunatsiavut است که نوناتسیوِت تلفظ میشود و به زبان اینویتها به معنای "سرزمین زیبای ما" است.
همانطور که از عکسها برمیآید، این جزیرهی اعجابآور با کوهستانهایی مرتفع، محلی است که میشود در آن روزهای زیادی به ماجراجویی پرداخت.
بافین زیستگاه موجودات دریایی بسیاری است. و افراد بسیاری به همین جهت به بافین سر میزنند و این یکی از جاذبههای این جزیرهی کانادایی محسوب میشود. حتی اگر افراد موفق نشوند که ماهیگیری کنند، هاستلهایی در این جزیرهی عجیب وجود دارند که غذاهای محلی فوقالعادهای را به میهمانان ارائه میدهند. غذاهایی مثل ماهی چار قطبی، ساندویچ موکتاک (پوست و چربی وال)، سوسیس ماسکاکس (نوعی گاو که در شمال آمریکای شمالی زندگی میکند)، نان گرم بانوک، مربای بلوبری و...
بافین طبیعت حیرتانگیزی دارد اما این تمام ماجرا نیست! مشاهدهی اجراهای موسیقی اینویتها از نزدیک به خودی خود جذاب است، چه برسد به این که این اجراها در سالنهای موسیقی مجهز هم انجام شود. کانادا برای ادای احترام به هنر و فرهنگ اینویتها که ساکنین اولیهی این کشور بودهاند، سالنهای موسیقی مجهزی را فراهم کرده تا بتوانند در این محلها هنر و فرهنگ خود را نمایش و نشر بدهند. به همین جهت جشنها، فستیوالها و اجراهای زیادی در بافین صورت میگیرد. یکی از آنها جشن تونیک (Toonik Tyme Festival) است که هر سال بهار در بافین برگزار میشود. یا فستیوال هنری الیِنِیت (Alianait Art Festival) که ده روز و شب به طول میانجامد و در آن افراد به اجرای زندهی موسیقی، تئاتر، قصهگویی و سیرک میپردازند.
شهر یلونایف تنها شهری است که در شمال غربی کانادا واقع شده و پرجمعیتترین نقطهی این بخش است. شهری که در کنار دریاچهی گریت اسلِیو (Great Slave Lake) قرار دار،ا به داشتن معادن طلا شهرت دارد. با بیشتر شدن جمعیت در این منطقه و رسیدن به حدود 20 هزار سکنه، این شهر گسترش یافت و در سال 1961 پایتخت جغرافیایی منطقهی شمال غربی و مرکز تامین خدمات دولتی، اقتصادی و فرهنگی در این منطقه شد.
یکی از دلایل اهمیت یلونایف این است که در این شهر در سال 1991 سنگ گرانبها و کمیاب الماس کشف شده است. و بعد از این اتفاق دوباره اسم یلونایف و معادن آن بر سر زبانها افتاد و سه معدن الماس دیگر هم در آن کشف شد. آنقدر در این شهر به جستجوی فلزات و سنگهای گرانبها حفاری انجام گرفت که اخیرا از سوی مسئولین این منطقه اعلام شد تا مردم در برخی از دریاچههای یلونایف شنا و ماهیگیری نکنند. به این علت که حفاری معادن باعث شده تا بیشتر دریاچههای این منطقه آرسنیکدار بشوند.
جاذبهی توریستی یلونایف بیشتر از همه مربوط میشود به اشتیاق بازدیدکنندگانی که برای دیدن شفق قطبی به دهکدهی آرورا (Aurora Village) میایند. در ماههای زمستانی کانادا این دهکده از توریستهای مشتاق پر میشود که شبها خیره به آسمان میمانند و از دیدن رقص نورهای رنگی طبیعی در آسمان غرق در شور و شگفتی میشوند. برای همین این دهکده تجهیزات و امکانات بسیاری را برای بازدیدکنندگانش فراهم کرده است تا خاطرهی شبهای طولانی آرورا در ذهنشان ثبت شود. از هتل گرفته تا غذاهای متنوع و فراوان و همچنین تجهیزات گرمایشی برای تاب آوردن در سرما و فضای باز به مدت طولانی.
توریستها برای حضور در این بخش از کانادا دلایل دیگری هم دارند. پیستهای اسکی یلونایف به خاطر برگزاری مسابقات اسکی در ماههای زمستانی شلوغ میشوند. و فستیوالهای دیدنی و جذابی هم در آن برگزار میشود. مثل جشنوارهی زمستانی اسنوکینگ (Snowking Winter Feastival) که در بخشی از این فستیوال مردم به ساختن قلعههای برفی بر روی دریاچهی یخزدهی گریت اسلیو میپردازند.
مراکز فرهنگی برای یک جامعهی سالم و پویا نقشی حیاتبخش و اهمیتی انکار ناپذیر دارند. فرهنگ از مسیرهای گوناگونی همچون موسیقی، نمایش، هنرهای تجسمی، ادبیات و... در جامعه جریان میابد. حتی غذا و زبان میتوانند از آیتمهای فرهنگی باشند. از طریق همین مسیرهای فرهنگی است که افراد خود و دیگران را میشناسند و میتوانند مسائل و موضوعات مختلف را از دید افراد دیگر هم ببینند. جامعهی فرهیخته و پویای کانادا هم از این قاعده مستثنی نیست و مراکز فرهنگی در این کشور اهمیت بسیاری دارند.
کانادا محل تولد و زندگی نویسندگان و مولفان بزرگی اهل کانادا بوده است که در این بین میتوان به مارگارت آتوود (نویسندهی کتابهای پرفروش و بااهمیت آدمکش کور، سرگذشت ندیمه، وصیتها و چشم گربه)، رابرت نورمن مانش (نویسندهی کتابهای ادبیات کودک مثل تا ابد دوستت دارم، جورابهای بوگندو و...)، لوسی ماد مونگُمِری (نویسندهی فقید کتابهای آنشرلی، قصههای جزیره) اشاره کرد.
در مقالهی پیشین به تفضیل درمورد فرهنگ مردم کانادا و اهمیت شناخت فرهنگ مردم کانادا صحبت کردهایم و در این مقاله به معرفی برخی از مراکز فرهنگی کانادا میپردازیم.
کانادا موزههای متنوع و بسیاری دارد که هرکدام پیشینه و داستان جالب خود را دارند. از موزههایی که به تاریخ و فرهنگ و هنر میپردازد گرفته تا موزههای تخصصی مثل اتومبیل، اسلحه، ابزارها تولیدات نظامی، هواوفضا و...
در این بخش به معرفی دو موزهی بزرگ کانادا میپردازیم و در مقالهی دیگری دوباره به سراغ تمام موزههای کانادا میآییم.
این بانک که قبلا به نام موزهی پول معروف بود، بعد از توقف موقتی در سال 2013، از سال 2017 دوباره با طراحی، ظاهر و کانسپتی موجهتر از قبل شروع به فعالیت کرد. در این موزه به غیر از پول (اسکناس و سکه)، دیگر ابداعات بشر که برای تبادل محصولات و خرید و فروش به کار میرفته، و همینطور مدالهای باارزشی وجود دارد که دیدن آنها خالی از لطف نخواهد بود. این بانک در اتاوا و در ایالت انتاریوی کانادا واقع شده است. جالب است بدانید که این بانک با این هدف ساخته و پرداخته شد که قوانین بانکی، پیشینه و تاریخچهی نظام پولی و مالی کانادا را برای مردم کانادا تشریح کند.
در جنوب خیابان بلور، درست در سمت چپ پارک کویین واقع در تورنتوی کانادا، ساختمان باشکوهی قرار دارد که نام آن موزهی سلطنتی اونتاریو است. این موزه، بزرگترین موزهی کانادا محسوب میشود و مربوط به هنر و فرهنگ جهان و تاریخ طبیعت است. در این موزه که در سال 1912 تاسیس شده است، اشیا و دستساختههای تاریخی از سراسر جهان، بقایا و اسکلت دایناسورها، سنگهای معدنی و قیمتی، همچنین صنایع دستی و هنری بشر در طول تاریخ نگاهداری میشود.
امیدواریم که از یک سفر چند دقیقهای و مجازی به کانادا لذت برده باشید. میتوانید برای مطالعهی بیشتر درمورد چگونگی مهاجرت به کشور زیبای کانادا میتوانید از مقالههای دیگر زانکو و همچنین مشاوره درمورد امر مهاجرت به این مقالات مراجعه کنید.
بهترین موسسهی مهاجرتی برای مهاجرت به کانادا
درصورت نیاز به مشاوره با شماره ی پایین صفحه تماس حاصل کنید.